داستان فیلم درباره ماه های اول جنگ تحمیلی است. در زمانی که خانواده ها در شهرهای مختلف خوزستان مجبور به ترک خانه و تمام دلبستگی های خود شدند و برای حفظ جان خود به شهرهای دیگر پناه بردند. اما در این بین مادر قصد ترک خانه را ندارد. در این میان پسر بزرگتر و نوجوان خانواده از این تصمیم مادر عصبانی هستند. مدام از مادرشان شکایت می کنند که مثل همه اهالی محل را ترک کنند تا نابود نشوند. او به هر بهانه ای با مادرش دعوا می کند و از رفتن صحبت می کند. مادر اما خانه ای را که در آن مادر شده است بیشتر از تصور ادو دوست دارد.

۰ ۰ رای ها

امتیازدهی به مقاله

اشتراک در

2 نظرات

قدیمی‌ترین

تازه‌ترین بیشترین رأی

بازخورد (Feedback) های اینلاین

مشاهده همه دیدگاه ها

حامد

1 سال قبل

من دومی بودم که مثبت دادم. داستان مربوط به روزهای محاصره آبادان در سالهای آغازین جنگ هست. گلوله باران شهر و خانواده ها که دسته دسته از شهر خارج می شدن. در شرایطی که تنها راه خروج، جاده ماهشهر بود که اون هم بسته شد و شهر از ۱۳۵ درجه در محاصره قرار گرفت، جابجایی افراد تنها از مسیر اسکله “چوبده” در جریان بود. بنزین در شهر حکم کیمیا پیدا کرده بود. اونهایی که وسیله داشتن سریعتر شهر رو ترک کرده بودن. مونده بود خانوده هایی که بدون وسیله نقلیه بودن. روزها و شب های سخت و دلهره آوری بود.… بیشتر بخوانید

پاسخ